شیدای حق مدار

يارى حضرت قائم عليه السّلام با امر بهمعروف و نهى از منكر

كيفيّت چهارم; امربه معروف و نهى از منكر است، و اين نوع; نصرت و يارى كاملى نسبت به وجود مبارك ايشان است، بواسطه آنكه هرگاه امر به معروف و نهى از منكر با شرايط مقررّه آن واقع شود; آثار زيادى چه از نظر ظاهرى و چه از نظر باطنى از آن ظاهر مىشود.

امّا آثار ظاهرى اين است كه: با امر به معروف و نهى از منكرآن كسى كه اهل معصيت و گناه است يا بطور كلّى آن گناه را ترك مىكند و يا كمتر انجام مىدهد، يا موجب كمى جرأت او مىشود; خصوصاً براى گناه در آشكارا، و همچنين بوسيله امر به معروف كسانى كه تارك واجبات و معروفات بودهاند; آنها را بجا مىآورند.

و فايده ديگر آنكه: ديگران مندفع مىشوند، يعنى ديگر جرأت بر اقدام به گناهان و ترك واجبات را پيدا نمىكنند.

و اين دو جهت موجب ثبات احكام و اقامه فرائض و اعلام دين مىشود، و وسيله نشر و ظهور آنها مابين بندگان مىگردد، زيرا هرگاه بنا شد عدّهاى آنها را انجام داده و بر آنها مواظبت داشته باشند; عده ديگر هم قهراً تأسّى و تبعيّت مىكنند، و عدّهاى هم متذكّر مىشوند.

و امّا آثار باطنى: آنكه موجب نزول بركات و فيوضات الهى مىشود، و سبب دفع و رفع بليّات و نقمات مىگردد.

و در اين آثار ظاهرى و باطنى كيفيّاتى از نصرت حاصل مىشود كه ذيلا بيان مىكنيم:

امّا نسبت به آثار ظاهرى اين است كه همه آنچه ذكر شد از اقامه فرائض و استحكام آن و امثال آنها امورى است كه راجع به وجود مبارك امام (عليه السلام)است، پس هركس موفّق در جهتى از آن جهات گردد; البته ايشان را نصرت و يارى نموده است.

امّا نسبت به آثار باطنى، چونكه بركات و فيوضات الهى به يمن وجود مبارك امام (عليه السلام)مىباشد، پس هركس وسيله شد در رفع موانع آن و سبب ظهور آنها شد; آنحضرت (عليه السلام)را در ظهور آثار وجود مبارك ايشان نصرت و يارى كرده است، و اين يارى در جهت عزّ و شرف ايشان مىباشد، و نيز نصرت ايشان است نسبت به وابستگان و شيعيان كه منتفع به آن بركات مىشوند.

و امّا در دفع نقمات و بلياّت; پس آنحضرت را در دفع ضرر دنيوى از دوستان ايشان يارى كرده است; و نيز در دفع ضرر اُخروى كه به جهت ترك معاصى و انجام فرائض از عذاب آخرت نجات مىيابند و مبتلا به آنها نمىشوند.

 

نصرت و يارى حضرت قائم عليه السّلام با مرابطه

 

 

كيفيّت پنجم; مرابطه است، و در اين آيه مباركه به آن امر فرموده: (اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا).( [1] )

در «كافى» روايت شده از حضرت صادق (عليه السلام)كه در بيان اين آيه فرمود:

«اِصبِرُوا عَلى الفَرائضِ و صابروا على المصائب و رابطوا على الائمّة(عليهم السلام)».( [2] )

يعنى: بر سختى انجام واجبات صبر كنيد، و يكديگر را در صبر بر مصائب امر كنيد; و تسليت دهيد، و براى ائمّه (عليهم السلام)مرابطه نمائيد يعنى در مقام نصرت و موالات آنها باشيد.

اقسام مرابطه

مرابطه بر دو قسم است:

قسم اوّل: كه معهود است در احكام ظاهرى شرعى; آن است كه جمعى از مسلمين و از اهل ايمان در سرحدّات و مرزهاى ممالك اسلامى آماده باشند براى دفع دشمنان; كه داخل در بلاد مسلمين نشده و هجوم بر آنها نياورند.

و نصرت بودن اين كيفيّت واضح است، زيرا اين هم ــيعنى دفع شر اعداء دين و اهل آن و حفظ بيضه اسلام و مؤمنينــ از امورى است كه راجع به وجود مبارك امام (عليه السلام)، پس سعى در آن به هر وجه و هر درجهاى از درجات آن; نصرت و يارى آنحضرت(عليه السلام) است، هم نسبت به وجود مباركش كه رفع سختى و مشقّتى از ايشان نموده، و هم نسبت به عزّ و شرف ايشان، چرا كه در غلبه مشركين; آثار ايشان از بين مىرود، و در غلبه اهل دين; احياء امر و ظهور آثار و شئونات ايشان مىشود، و هم يارى ايشان است نسبت به متعلّقان و دوستان ايشان كه از شرّ دشمنان از نظر جان و مال و عرض و دين حفظ مىشوند.

قسم دوّم: از مرابطه اين است كه: مؤمنين در هر حال منتظر فرج ائمّه دين و هداة معصومين (عليهم السلام)باشند، و در تسليم و اطاعت امر آنها و صبر بر طول زمان ظهور و فرج، و در آنچه در حال استتار آنها و امر آنها است ـاز ابتلائاتـ ثابت قدم باشند، و در اين حال در حدّ امكان اسباب جهاد و اسلحه ـو لو يك تيرى باشدـ مهيّا نمايند، و قلباً عزم بر يارى ايشان در هنگام ظهور داشته باشند، و از نظر ظاهرى و جسمى هم در امر آنها ثابت قدم باشد.

و از شواهد بر اين قسم و بر كمال فضل آن، روايتى است كه در «روضهكافى» از ابوعبدالله جعفى نقل شده كه جعفى گويد:

حضرت امام محمّدباقر(عليه السلام) فرمود: مرابطه در نزد شما چند روز است؟

گفتم: چهل روز.

فرمود: لكن مرابطه ما مرابطه ايست كه هميشه روزگار است، و هر كس مرابطه نمايد در راه ما ــيعنى براى يارى ما اسبى را مهيّا نمايدــ براى او به اندازه دو برابر وزن آن ثواب و پاداش است، مادامى كه آن را نگاه داشته، و هركس براى يارى ما سلاحى را ــيعنى اسباب جنگى راــ مهيّا كرده و نگاه دارد; براى او ثوابى به اندازه وزن آن است، مادامى كه نزد او هست.

آنگاه فرمود: از يك دفعه و دو دفعه و سه دفعه و چهار دفعه جزع نكنيد، بدرستيكه مَثَل ما و شما مانند پيامبرى است كه در بنى اسرائيل بود، پس خداوند جل شأنه به او وحى فرمود: كه قوم خود را به جهاد دعوت كن، زيرا كه تو را يارى مىكنم.

پس آنها را از هر كجا كه بودند جمع نموده، و به اتّفاق هم روى بسوى دشمن نهادند، هنوز شمشير و نيزه بكار نبرده بودند كه دشمنان بر آنها غلبه كردند، و ايشان روى به هزيمت نهادند.

دفعه دوّم حقّ تعالى به آن پيامبر وحى فرمود كه: قوم خود را بسوى جهاد دعوت كن، بدرستيكه من شما را يارى مىكنم.

چون قوم خود را دعوت به جهاد نمود، گفتند: تو وعده نصرت به ما دادى و ما مغلوب شديم.

حقّ تعالى به آن پيغمبر وحى فرمود كه: اگر جهاد نكنيد مستوجب آتش خواهيد بود.

پس عرض كرد: خدايا جهاد با كفّار بهتر از آتش عذاب است.

پس قومش را به جهاد دعوت كرد، و سيصد و سيزده نفر از آنها ــبه عدد اهل بدرــ دعوت او را اجابت نمودند، پس آن پيامبر با آن سيصد و سيزده نفر رو بسوى دشمن نهادند، هنوز شمشير و نيزه بكار نبرده بودند كه حقّ تعالى آنها را نصرت و يارى فرمود و فتح نمودند، و بر دشمنان غالب شدند.( [3] )

و نيز در «بحار» از «غيبت نعمانى» روايت شده كه حضرت صادق (عليه السلام)فرمود:

«هر يك از شما براى ظهور قائم (عليه السلام)آلت حربى مهيّا كنيد، اگر چه يك تير باشد، اميد است همين كه اين نيّت را داشته باشد، حقّ تعالى او را از اصحاب و ياوران او قرار دهد».( [4] )

افعال انسان در مقام ترتّب ثواب و اجر

بنابر آنچه در معناى مرابطه ذكر و نيز از حديث امام محمّد باقر (عليه السلام) و احاديث ديگر استفاده مىشود، ظاهر مىگردد كه تقوا و آنچه بعد از آن ذكر كرديم ــيعنى كيفيات سه گانهــ همه از قسم دوّم مرابطه محسوب مىشوند; به اين بيان كه: افعال صادره از انسان در مقام ترتّب اجر و ثواب بر آنها، بر چهار قسم است:

قسم اوّل: افعالى است كه فى نفسها جنبه عبادى ندارند، يعنى در جمله عبادات متعارفه معيّنه در شرع محسوب نمىشوند، پس اجر و ثوابى هم بر آنها مترتّب نمىشود، مگر در حالتى كه در آنها قصد عبادت بشود، و به يك عنوان از عناوين عبادت او را در آورند.

و اين قسم مثل كليّه اُمور مباح ــ مانند خوردن و آشاميدن و خواب و رفت و آمد و معاشرت و امثال آنهاــ هر گاه در مقام مقدّمه امر مستحبى يا واجبى واقع شوند در آنها قصد عبادت كند; اجر و ثواب بر آن مترتّب شده; و از عبادات محسوب مىشود، مثل آنكه چيزى را بخورد يا بياشامد، يا مباحى را انجام دهد از جهت خواهش يا سرور مؤمنى; كه در اين حال استحباب پيدا مىنمايد، و فضل و اجرهاى بزرگ و مهمّ بر آن مترتب مىشود، يا آنكه مقدارى كه به حدّ ضرورت است از اكل و شرب و نوم يا معاملات را از جهت رفع ضرورت از جهت مقدّمه عمل به فرائض و تكاليف الهيّه بجاى آورد، پس در اين حال عنوان وجوب پيدا مىكند.

بلى; بعضى از اين امور مباحه در بعضى از مقامات فضل و شرافت تبعى پيدا مىكند، و اجر و ثواب بر آن مترتّب مىشود، بدون آنكه در آن قصد عبادت كند، چون خواب عالم كه عبادت است، و اين قهراً از جهت شرافت علم او است، و چون خوابيدن شخص روزهدار كه از جهت شرافت صوم است، و چون خوابيدن در ماه مبارك رمضان كه از جهت شرافت آن ماه شريف است، و امثال آنها.

قسم دوّم: افعالى است كه صورت عبادت دارد، و لكن اگر در آنها قصد عبادت نكند; عبادت نمىشود و اجر و ثوابى بر آن مترتّب نمىشود، و اين قسم مثل كليّه عبادات ــمانند روزه و نمازــ مىباشد كه هر گاه قصد قربت در آن نشود از عبادت بودن خارج مىشوند، اگر چه صورتاً عبادت است بر حسب آنچه در تفصيل نيّت در كتب فقهى بيان شده است.

قسم سوّم: افعالى است كه خصوصيّتى دارد كه فى نفسه محبوب الهى است، ولو آنكه قصد قربت در آن نشود، و با قصد قربت افضل و اكمل خواهد شد، چون احسان كردن كه آن فى نفسه امرى است محبوب و مطلوب از هر كه صادر شود ـولو از كافر باشدـ جزاى خيرى مترتّب بر آن مىشود چه در دنيا و چه در آخرت ولو به تخفيف عذاب باشد.

پس دراين قسم هرگاه بنده مؤمن اقدام كند، و قصد قربت هم در آن بنمايد; موجب كمال اجر و ثواب آن مىشود، و وسيله ارتفاع مقام او در درجات عاليه جنان مىشود.

قسم چهارم: افعالى است كه در عنوان و مصداق خارجى يك عمل است، و لكن به حسب نيّت و قصد اگر انسان مصداق اعمال متعدده قرار دهد; پس اجر و ثواب كامل هر يك را دريابد.

مثل آنكه شخصى مؤمن باشد، سيّد باشد، عالم باشد، مضطرّ هم باشد، پس احسان به او در عنوان و مصداق خارجى يك عمل است، و لكن عنوان احسان به مؤمن، و احسان به ذريّه رسول (صلى الله عليه وآله)، و احسان به عالم، و احسان به مضطرّ، و احسان به مظلوم، و اگر رحميّت هم باشد; احسان به رحم است، و هرچه از اين عنوانها باشد ; هر كدام عمل و عبادتى مستقلّ است كه هر گاه انسان به هريك در هر مورد خاصّى اقدام كند; اجر كامل دارد، و لكن ممكن است در چنين موردى همه آن عناوين را قصد كند، و اجر هريك را كاملا دريابد.

و از اين قبيل كه تداخل افعال به حسب نيّت است در بعضى از واجبات و مستحبات جارى است كه در يك عمل به حسب نيّت; اعمال متعدّد محقّق مىشود، از آنجمله در امر غسل كه ممكن است به يك غسل نيّت اغسال متعدّده كرد ـچه واجب و چه مستحبـ و اثر همه حاصل شود، و يا در نماز كه ممكن و جائز است در يك نماز به حسب نيّت، دو نماز را به عمل آورد، بر حسب تفصيلى كه در كتب فقهى بيان شده است.

بنابراين; آنچه در باب نصرت حضرت ولى عصر(عليه السلام) ذكر شد از اُمور پنج گانه و اُمور ديگرى ـكه ذكر خواهد شدـ از كيفيّات هفتگانه، پس هرگاه فى نفسه از اُمور مباحه باشد; به واسطه همان كه قصد نمايد در آن حصول نصرت ولى عصر(عليه السلام) را در مقامى كه اميد حصول آن باشد، عمل او نصرت آنحضرت مىشود، و عنوان مرابطه پيدا مىكند، و بوسيله آن داخل در انصار ايشان و مرابطين در امر ايشان مىشود، و فضيلت نصرت و مرابطه با ايشان را در مىيابد، خصوصاً در حالى كه در خارج هم اثر نصرت بر آن مترتّب شود.

امّا هريك از امور مزبوره كه فى نفسه از جمله عبادات باشد، كه جنبه عبادى آن به غير عنوان نصرت باشد، به حسب مصداق خارجى آن، چون تقوا و همه فرائض الهى، يا از جمله عباداتى باشد كه عنوان نصرت هم قهراً بر آن مترتّب مىشود ولو بدون قصد آن ــ چون هدايت جاهلين و امر به معروف و نهى از منكرــ پس در اين نوع هر گاه بنده بالخصوص قصد نصرت و يارى نمايد، اين موجب كمال درجه اجر و ثواب او به چندين برابر مىشود، علاوه بر آنكه اجر و ثواب كامل آن عناوين ديگر هم كه خود آن اعمال دارند; در مىيابد، پس بواسطه همين قصد نصرت، جميع آن اُمور مسطوره عنوان مرابطه پيدا مىنمايند، و اجر كامل آن بر هريك از آنها مترتب مىشود.

و امّا اُمورى كه اصل عبادت بودن آنها در خارج به همان عنوان «نصرت امام» (عليه السلام)است ــچنانچه در فصل سوّم بيان خواهد شد ان شاء الله تعالىــ پس حكم آنها در جهت مرابطه بودن و ترتّب فضل مرابطه بر آنها; واضح است.

 

نصرت و يارى حضرت قائم عليه السلام با تقيه

 

كيفيّت ششم; تقيّه است، و اين امر در ضمن سه مطلب بيان مىشود:

اوّل: دربيان آنكه چگونه تقيّه نصرت آنحضرت صلوات الله عليه است.

دوّم: در بيان احاديث و اخبارى كه در فضيلت تقيّه و شدّت تأكيد در آن و در شدّت ذمّ ترك آن; وارد شدهاست.

سوّم: در اشاره اجمالى به موارد تقيّه و كيفيّت عمل به آن.

 

چگونه با تقيّه حضرت را يارى كنيم؟

امّا مطلب اوّل: در بيان آنكه تقيّه نصرت و يارى حضرت حجّت (عليه السلام) در امر دين است، و آن بر اين وجه است كه: چون بر حسب آنچه در مطلب دوّم و سوّم ان شاء الله تعالى معلوم خواهد شد; تقيّه در موردى است كه فعلى يا ترك فعلى كه لازم است از آن احتراز شود، در معرض خطرى باشد و آن خطر نسبت به آنحضرت (عليه السلام) يا به شيعيان و دوستان ايشان باشد، كه با تقيّه آن خطرات دفع يا مندفع مىشود.

پس هرگاه مؤمن در مورد وجوب و لزوم آن تقيّه نمود، وجود مبارك امام(عليه السلام)را در دفع خطر و ضرر يا در سالم بودن از آن خطر، نسبت به خود ايشان و متعلّقان و دوستانش يارى كرده است.

امّا نسبت به خود ايشان، مثل آنكه در موردى باشد كه عمل و قول مؤمن ــو لو در امر حقّ باشدــ موجب استهزاء اعداء و اشرار يا استخفاف و بى ادبى آنها به امر الهى و دين حقّ يا اسم او جل شأنه; يا نسبت به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله)يا نسبت به امر امام (عليه السلام) شود، و همچنين در مواردى كه وهن به فرمايشات و اخبار آنها وارد آيد يا تضييع آنها گردد.

امّا نسبت به دوستان; مثل موردى كه ترك تقيّه موجب خطر و ضرر نسبت به خود انسان يا مال يا آبرو يا اهلش يا نسبت به سائر مؤمنين باشد; نصرت آنحضرت را در اين امور نموده.

پس در بعضى از آنها مربوط به جهات دنيوى ايشان استــ و بيان آن در فصل سوّم خواهد آمدــ و در بعضى از آنها مربوط به نصرت در امر دين است، مثل موردى كه تقيه وسيله محفوظ ماندن اخبار و احاديث آنها (عليهم السلام)از وهن يا تضييع يا مخفى شدن يا معطّل ماندن شود كه نگذارند به وفق آنها عمل شود، و مثل موردى كه تقيّه وسيله تأليف قلوب اعداء شود ــو همچنين امثال اين مواردــ و به اين سبب امر بر مؤمنين در باب اظهار حقّ و عمل به وظيفه و طريقه حقّ و ايمانى آنها سهل و آسان شود.

 

بيان روايات وارده در فضل تقيّه

(تقيّه از نظر روايات و اخبار)

مطلب دوّم: در بيان اخبارى است كه در مدح تقيّه; و تأكيد در آن و مذمّت شديد در ترك آن وارد شده است، پس در اين مقام دو مقصد است:

 

بيان روايات وارده در فضل تقيّه

مقصد اوّل: در ذكر آنچه در مدح تقيّه وارد است، كه به ذكر پنج حديث اكتفا مىشود:

حديث اوّل: در كتاب «كافى» از حبيب بن بشر از حضرت صادق (عليه السلام)روايت شده كه حضرتش فرمود:

«از پدر بزرگوارم شنيدم كه مىفرمود: به خدا قسم; بر روى زمين نزد من چيزى محبوب تر از تقيّه نيست، اى حبيب! هركس تقيّه كند; خداوند او را بلند مرتبه مىفرمايد».( [5] )

حديث دوّم: در همان كتاب روايت شده از ابوعمروكناسى از آنحضرت صلوات الله عليه كه فرمود:

اى ابا عمرو! اگر چنانچه تو را حديث نمايم به حديثى، يا فتوا دهم به فتوائى، بعد از اين بيائى و از آن پرسش كنى; خبر دهم تو را به خلاف آنچه خبر داده بودم يا فتوا داده بودم، به كدام يك از آنها اخذ مىكنى؟

عرض كردم: قول دوّم را گرفته و ديگرى را كنار مىگذارم.

فرمود: در اين صورت راه درست را انتخاب كردهاى ; اى ابا عمرو! خداوند ابا دارد جز آنكه در پنهانى عبادت شود، به خدا قسم; اگر چنانچه بر همين نحو عمل كنيد همانا براى من و شما بهتراست، و خداوند عزّوجلّ ابا دارد از براى من و شما در دين خود; جز تقيّه نمودن را».( [6] )

حديث سوّم: و نيز در آن كتاب از واسطى روايت كرده كه آنحضرت (عليه السلام)فرمودند:

«احدى به درجه تقيّه اصحاب كهف نرسيد، و آنان بر اين نحو بودند كه در عيدهاى كفّار حاضر مىشدند و زنّارها را مىبستند، پس خداوند اجر آنها را دو برابر عطا فرمود».( [7] )

حديث چهارم: و نيز عبدالاعلى از آنحضرت (عليه السلام)روايت نموده كه گفت: شنيدم از امام صادق (عليه السلام)كه مىفرمود:

«همانا تحمّل امر ما مجرّد تصديق و قبول نمودن آن نيست، از بلكه پنهان كردن و حفظ آن از غير اهلش مىباشد، پس سلام به شيعيان ما برسان، و به آنهابگو: خداوند رحمت كند آن بندهاى را كه مردم را بسوى خود دوست نمايد، و مردم را به آنچه قبول و باور نمايند حديث كند، و آنچه را انكار مىكنند; از آنها پنهان كند.

پس فرمود: به خدا قسم حال كسيكه كلامى مىگويد كه ما كراهت داريم (سر ما را فاش مىكند) كمتر از حال آن كسى نيست كه در حال جنگ با ما است، پس اگر چنين شخصى را مشاهده كرديد بسوى او رفته و او را از آن عمل باز داريد، و اگر از شما نپذيرفت كسى را كه از او مىترسد بسوى او فرستاده تا او را وادار به ترك آن عمل كند، همانطور كه اگر كسى از شما طلب حاجت كند ; و با ملاطفت و نرمى حاجت او را روا كند، پس ملاطفت و نرمى نموده در حاجت من.

يعنى: همچنانكه در رفع نيازهاى خود با مردم با ملاطفت و نرمى رفتار مىكنيد، در پذيرش امر ما نيز با مردم با نرمى و ملاطفت رفتار كنيد.( [8] )

حديث پنجم: و نيز در كتاب «كافى» از عيسى بن ابى المنصور روايت شده كه گفت: شنيدم كه حضرت صادق (عليه السلام)فرمود:

«نفس كشيدن كسيكه از براى مامهموم و بخاطر خللى كه به ما رسيده; غمگين باشد، به منزله تسبيح است، و همّ او براى امرى كه متعلّق به ما باشد به منزله عبادت است، و كتمان سرّ ما; به منزله جهاد در راه خدا است».( [9] )

بيان روايت وارده در مذمّت ترك تقيّه

مقصد دوّم: در بيان احاديثى كه در مذمّت ترك تقيّه ــدر مواردى كه لازم استــ نقل شده است، كه به ذكر پنج حديث اكتفا مىشود.

حديث اوّل: در كتاب «كافى» نقل شده از حضرت صادق (عليه السلام) كه فرمود:

«احتراز و اجتناب نمائيد از بجا آوردن عملى كه ما بواسطه آن مورد سرزنش و بدگوئى مردم واقع مىشويم، به تحقيق كه پدر بواسطه عمل فرزندش مورد سرزنش قرار مىگيرد، و از براى امام خود زينت باشيد، و مايه ننگ و وهن ايشان نباشيد».( [10] )

حديث دوّم: باز در آن كتاب نقل شده از حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام)كه فرمود:

«تقيّه دين من و دين پدران من مىباشد وايمان ندارد كسيكه تقيّه نمىكند».( [11] )

حديث سوّم: همچنين در آن كتاب از عبداللهبنابىيعفور نقل شده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام)كه فرمود:

«تقيّه سپر مؤمن است ـاز شرّ اعداءـ و حرز مؤمن است ـاز وقوع در فتنهها و بلاهاـ و كسيكه تقيّه نمىكند ايمان ندارد، همانا كسيكه حديثى از احاديث ما به او مىرسد; و متمسّك به آن مىشود; و وسيله قرب ما بين خود و خداوند متعال قرار مىدهد; پس اين تمسّك براى او در دنيا عزّت و در آخرت نور مىباشد، و همانا كسيكه حديثى از احاديث ما به او مىرسد، و او آن را فاش كند ـنزد غير اهلشــ اين امر موجب ذلّت او در دنيا مىشود و خداوند اين نور را از او بر مىدارد».( [12] )

حديث چهارم: باز از معلّى بن خنيس از حضرت صادق (عليه السلام)روايت نموده كه حضرتش فرمود:

«اى معلّى! پنهان كن امر ما را و آن را فاش مكن، همانا هركه امر ما را پنهان نمايد و آن را فاش نكند، خداوند او را بواسطه اين كتمان در دنيا عزيز مىكند و در آخرت آن را نورى در پيشانى او قرار مىدهد كه راهنماى او بسوى بهشت مىشود.

اى معلى! بدرستيكه تقيّه از دين من و دين پدران من مىباشد و كسيكه تقيّه نمىكند ايمان ندارد.

اى معلى! بدرستيكه خداوند دوست مىدارد كه در پنهانى عبادت شود، چنانكه دوست مىدارد در آشكار عبادت شود.

اى معلى! بدرستيكه فاش كننده امر ما مثل كسى است كه امر ما را انكار كرده است».( [13] )


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1391برچسب:, توسط خانم لطفی